پادکست | پلاک ۵۲

آخرین شماره مجله پلاک52

دسته: پادکست

ادبیات ایران و جهان, پادکست, داستان, فرهنگستان

داستان صوتی جشن تولد اثر اسلاومیر مرژوک 

سراغ وکیلم رفته بودم. تالار خانه‌اش وهم انگیز بود. از لابلای پشت دری‌های توری و برگ گل‌های کاغذی نور کمی‌تو می‌آمد. خانم خانه که روی مبلی با رو کش سفید لمیده بود. لباسی به تن داشت با نقش پروانه. پروانه‌های درشت وچشمگیر.

ادبیات ایران و جهان, پادکست, داستان, فرهنگستان

داستان صوتی انتقام مقتول نوشته ایگناتسیا ده مائوس 

داستان « انتقام مقتول» از مجموعه داستان «در قلمروی مرگ» – این کتاب برگزیده‌ای از بهترین داستان‌های گوتیک جهان شمرده می‌شود که مرکزیت خود را مضمون مرگ قرار داده است. اما چرا باید داستان‌های هول و هراس آوری درباره مردگان بخوانیم؟

عید و عمو نوروز
پادکست, خاطرات کودکی, داستان, فرهنگستان, فرهنگستان۴۴, هزار و یک روز

عید و عمو نوروز از هزار و یک روز 

آقای خداوِردیِ بی مروت از زنگ اول تا حالا کُلی گچ های مَش فیاض رو حروم کرده تا هزار تا تکلیفِ عید برای ما رویِ تختهِ سیاه که حالا سفیدِ سفید شده بنویسه. اینم شد عید؟ کُفری میشم از مدرسه دِ درو. می رَم به…

پادکست, داستان, فرهنگستان

داستان صوتی مردی هست که عادت داره با چتر بکوبه تو کله ام 

مردی هست که عادت دارد با چتر بکوبد تو سرم. با امروز دقیقاً پنج سالی می‌شود که با چتر می‌کوبد تو سرم. اولش نمی‌توانستم تحملش کنم ولی حالا دیگر به‌اش عادت کرده‌ام.

اسم مرد را نمی‌دانم.

ادبیات ایران و جهان, پادکست, داستان, فرهنگستان

داستان صوتی عنکبوت زرد نوشته نجف دریابندری 

دریابندری از یک سو با برگردان آثار ارزنده‌ ادبیات غرب، دریچه‌ای را گشود که بر تاریخ ادبیات داستانی معاصر تأثیر عمده نهاد و از سوی دیگر به ‌واسطه ترجمه آثار مهمی از فلسفه غرب، به رسایی زبان فارسی در بیان مفاهیم فلسفی کمک کرد.

ادبیات ایران و جهان, پادکست, داستان, فرهنگستان

داستان صوتی مرگ یک کارمند اثر آنتوان چخوف 

در شبی خوش ، کارمندی به اسم ایوان دمیتریچ چرویاکف که خود نیز به اندازه ی همان شب ،‌ خوش بود در ردیف دوم تئاتر نشسته و دوربین به چشم سرگرم تماشای اپرت ” ناقوسهای کورنیلف ” بود . چشم به صحنه دوخته بود و عرش اعلی را سیر میکرد . اما ناگهان …

ادبیات ایران و جهان, پادکست, داستان, فرهنگستان

داستان صوتی محکوم به زندگی 

وینشتاین روی تختخوابش دراز کشیده بود و با نگاهی انباشته از سستی و تنبلی و افسردگی به سقف خیره شده بود نمی‌توانست بخوابد؛ از آن بیرون صدای کرکنندهٔ ترافیک شلوغ ساعت هشت صبح به گوش می‌رسید.