دسته: فرهنگستان

هر روز صبح علی‌الطلوع تا شش بعد از ظهر سلیم‌سامورایی وقتش را در گاراژ مکانیکی می‌گذراند. کار می‌کرد و از زور بازوهایش خرجی مادر پیر و خواهرش را در می‌آورد. آن روز، روز پر کاری بود. چند  ماشین را برای تعمیر آورده بودند و سلیم‌سامورایی حتی فرصت نوشیدن یک استکان چای پیدا نکرد.

یکی از مهمترین شعارهای آن زمان، هر ایرانی یک پیکان است. از ویژگی های بارز این خودرو، تهویه هوای مناسب و امکاناتی بود که هیچ یک از خودروهای مدرن آن را نداشتند حتی با وجود عرضه سایر خودروهایی نظیر پژو و پراید، پیکان همچنان طرفداران خاص خود را داشت.

سلیم‌سامورایی از مردمان ایران قدیم بود. از گروه لات‌های جوانمردی که در دل تاریخ کهن ایران روزگار می‌گذراندند و ریشه در فرهنگ و سنت ها و باورهای مردمان این قوم داشتند. از آن‌هایی که نمی‌توان مثبت یا منفی خالص قلمدادشان کرد. افرادی که با القابی چون لوطی، داشی، مشدی و باباشمل شناخته می‌شدند و با داشتن آداب و رسومی خاص مرام و مسلکی برای خود به هم زده بودند.

آرتیستونه دختر کوروش کبیر و خواهر کوچک آتوسا و همسر داریوش اول است. نکته ی قابل توجه در مورد آرتیستونه این است که با این که او خود دارای املاک فراوان و فراورده های کشاورزی بسیار زیاد و چنانچه ذکر شد انبارهای فراوان است ولی خود از شاه جیره دریافت می کند.

آقای خداوِردیِ بی مروت از زنگ اول تا حالا کُلی گچ های مَش فیاض رو حروم کرده تا هزار تا تکلیفِ عید برای ما رویِ تختهِ سیاه که حالا سفیدِ سفید شده بنویسه. اینم شد عید؟ کُفری میشم از مدرسه دِ درو. می رَم به…

قرار نیست در این شماره نوروزی حرف از طلاق و جدایی و دوری و نا امیدی بزنیم. برای همین بهتر است کمی حال و هوایمان را نوروزی کنیم.به همین خاطر اول با هم به بخشی از  ترانه زیبای چهارشنبه سوری  با صدای ناصر مسعودی عزیز  گوش کنیم تا بعد در مورد اون با هم گپی بزنیم.