ادبیات ایران و جهان | پلاک ۵۲ - Page 4

آخرین شماره مجله پلاک52

دسته: ادبیات ایران و جهان

ادبیات ایران و جهان, فرهنگستان, کاناپه

یافتن و پذیرش کهنسالی از نگاه سیمون دوبووار – قسمت اول 

سیمون دوبوار بیشتر ساعات زندگی اش خود را وقف نوشتن کتاب و مقاله کرده بود و یکی از آخرین نوشته‌هایش کتابی به نام کهن‌سالی است. او در این کتاب به گفته ی خودش سعی می کند به تحلیل اوضاع و شرایط افراد کهنسال از دو زاویه دید، درونی و برونی، بپردازد.

ادبیات ایران و جهان, داستان, فرهنگستان

داستان دنباله دار سلیم سامورایی – قسمت بیست و چهارم 

دقایق به‌کندی می‌گذشت. گلاب به زیر بینی صدیقه گرفته بودند و شربت به حلق کتایون نیمه‌جان می‌ریختند و خدیجه در گوشه‌ای ذکر می‌گفت و گریه می‌کرد. جو سنگینی بر عمارت حاکم شده بود.

ادبیات ایران و جهان, داستان, فرهنگستان

از یک فیلم بلند لعنتی تا برزخ ژوری ؛ نگاهی به رمان های داریوش مهرجویی 

داریوش مهرجویی به عنوان فیلمساز شناخته می‌شد. اما احتمالاً همه می‌دانند که او ترجمه می‌کرد، تئاتر روی صحنه می‌برد، رمان می‌نوشت و قرار بود در آینده نمایشگاهی از نقاشی‌هایش هم برگزار کند.

ادبیات ایران و جهان, داستان, فرهنگستان

داستان دنباله دار سلیم سامورایی – قسمت بیست و سوم 

 کتایون هم تازگی‌ها دم دمای غروب می‌آمد کنار استخر و به گل‌های شمعدانی زل می‌زد. سلیم‌سامورایی هم که عصرها برای قدم زدن به باغ می‌آمد او را می‌دید و گهگاه او را می‌پایید.  صدیقه هم که مدام زاغ سیاه‌شان را چوب می‌زد، آتش بیار معرکه شد.

شعرانه, فرهنگستان, کاناپه

نیلوفر از مجموعه شعر زندگی خواب ها؛ سهراب سپهری 

سهراب سپهری (۱۴ مهر ۱۳۰۷ – ۱ اردیبهشت ۱۳۵۹) شاعر، نویسنده و نقاش اهل ایران بود. او از مهم‌ترین شاعران معاصر ایران است و شعرهایش به زبان‌های بسیاری از جمله انگلیسی، فرانسوی، اسپانیایی و ایتالیایی ترجمه شده‌است.

ادبیات ایران و جهان, داستان, فرهنگستان

داستان کوتاه – خانه ای در خاطرات 

خانه ی ما چند اتاق دارد که هر کدام از آنها با یک در به ایوانی باز می شود که سه پله با زمین فاصله دارد. مادرم عصر های تابستان روی ایوان، قالیچه ای پهن می کند و همگی روی آن می نشینیم. چای می خوریم و گاهی نان بربری داغ که با پنیر، خیار و گوجه فرنگی، لقمه گرفته می شود.

ادبیات ایران و جهان, داستان, فرهنگستان

داستان دنباله دار سلیم سامورایی – قسمت بیست و دوم 

مدتی بود که رفت‌وآمدهای با دلیل و بی‌دلیل حشمت صادقی به خانه‌‌ی سرایداری اعصاب سلیم‌سامورایی را خط خط می‌کرد؛ اما در عوض خوش‌خدمتی خدیجه تمامی نداشت.  چند باری هم سلیم‌سامورایی سر بی‌توجهی صدیقه به نوع لباس پوشیدنش در مقابل حشمت صادقی گیر داده بود و برایش خط و نشان‌ کشیده بود.