گروه فرهنگ و هنر پلاک ۵۲ | پلاک ۵۲ - Page 4

آخرین شماره مجله پلاک52

نویسنده: گروه فرهنگ و هنر پلاک ۵۲

ادبیات ایران و جهان, زیر سقف نویسندگی, فرهنگستان

انتشار نسخه کامل اثر تابوشکن صادق هدایت پس از ۷۵ سال 

صادق هدایت نسخه نهایی “قضیه توپ مرواری” را در سال ۱۳۲۷ برای انتشار در خارج از کشور برای دوستش حسن شهیدنورایی در فرانسه می‌فرستد تا با نام مستعار “هادی صداقت” در پاریس منتشر شود. مرگ نابهنگام شهیدنورایی و در پی آن خودکشی هدایت، انتشار آن را به تعویق انداخت.

ادبیات ایران و جهان, تاریخ

داستان دنباله دار سلیم سامورایی – قسمت سی و سوم 

فرخنده چادرش را جلوی صورتش کشید و آرام گریست. سلیم‌سامورایی رو به پنجره ایستاد و به دل سیاه شب زل زد. دقایقی بعد نعیمه‌خانم با سینی چای آمد و پشت سرش آقافرج پا به اتاق گذاشت.

تماشاخانه, معرفی فیلم

بهترین فیلم‌های تاریخی نتفلیکس که باید تماشا کنید 

در این مطلب بهترین فیلم‌های تاریخی نتفلیکس را بر اساس امتیازشان در وب‌سایت آی‌ام‌دی‌بی نام بردیم که تماشایش برای علاقه‌مندان به این ژانر خالی از لطف نیست.

تاریخ

چگونه اسکندر سپاه هخامنشیان را در غزه شکست داد؟ 

بعد از فلیسطی‌ها حاکمیت غزه بارها به دست اقوام و پادشاهان مختلف افتاد، از داوود،‌ پادشاه و پیامبر بنی‌اسرائیل تا آشوری‌ها، مصری‌ها و بابلی‌ها. تا این که در قرن ششم قبل از میلاد کورش کبیر بنیان‌گذار شاهنشاهی هخامنشی آن را به تسخیر درآورد.

اخبار فرهنگی و هنری

«وقت بلوغ» سهراب شهید ثالث؛ روزمره‌گی زندگی یک پسر بچه با مادری که کارگر جنسی است 

شهید ثالث طبق معمول غالب فیلم‌های آلمانی‌اش، جهنمی را ترسیم می‌کند که گریزی از آن نیست. این بار این جهنم تلخ‌تر است و تکان‌دهنده‌تر، چرا که شخصیت اصلی فیلم کودکی است که در برابر جهان بزرگسالان در حال خرد شدن است.

معرفی کتاب

کریستین گرانویل؛ جاسوسی که محبوب چرچیل بود 

او به زبان‌های مختلف صحبت می‌کرد و می‌دانست که چگونه به اصطلاح از زیر رادار عبور کند و بدون اینکه شناسایی شود وارد و خارج شود، زیرا شخصیتی که او به نمایش می‌گذاشت یک کنتس نسبتا کم حوصله و زنی با آدرنالین بالا بود که سیگار قاچاق می‌خرید و گاه برای تفنن سیگار می‌کشید اما حتی سیگاری هم نبود.

ادبیات ایران و جهان, داستان

داستان دنباله دار سلیم سامورایی – قسمت سی و دوم 

آقافرج رنگش به کبودی زد و لب زیرنش از خشم لرزید. غیرت مردانه‌اش فوران کرد و خون جلوی چشمانش را گرفت. سبیلش را به دندان گرفت و نگاهی به سلیم‌سامورایی کرد. «لااله‌الالله» بلندی گفت و از جا بلند شد تا اتاق را ترک کند.