شرط الفت

شاید اگر ترغیب و تشویق­های جدّ مادری اش مرحوم میرزا محمدهاشم، که خود از فضلا و علمای اصفهان بود، به مطالعه ی تاریخ و تراجم مشاهیر نبود، اکنون علامه میرزا محمد باقر الفت اصفهانی را در کسوت یک روحانی مجتهد یا یکی از علمای علوم دینی می ­شناختیم.


این نوشتار را از زبان نویسنده بشنوید


 

تقریبا هجده سال داشت که برای تحصیلات عالیه­ی حوزوی به نجف اشرف سفر کرد؛ ولی حقیقتا دست و دلش به تحصیل علومی چون علم اصول فقه، که در آن زمان مورد توجه شیعیان جهان بود، نمی ­رفت؛ چرا که پرداختن به دقت ­های اصولی را برای استنباط احکام شرعیه بی­فایده می­ دانست و قلبا راضی به این تحصیل نبود.

 

 

این شد که در حین تحصیل، به جدیت مشغول به مطالعه و استقصاء در تاریخ و تراجم شد و با تمام سختی­ها و مشقات و ملالت ­های برخی طلاب در آن محیط تنگ، دو کتاب ارزش­مند ابواب الروضات و مجمع الاجازات را تألیف نمود؛ اما فعالیت ­ها و دستاوردهای الفت بدین مرحله ختم نشد.

مشروطه خواهی الفت

وی از سال­های ۱۳۲۴ و ۲۵ هجری قمری در همان نجف، تحت تاثیر بعضی از علمای مشروطه ­خواه به جمع مشروطه ­خواهان پیوست و در این اثنا نیز به یادگیری زبان فرانسه همت گماشت. تا سال ۱۳۲۸ هجری قمری که پدرش از رفتارهای تجدد مآبانه­ ی او اطلاع یافت و برای اعلام مخالفت با وی، ماهانه ­اش را قطع کرد. به همین دلیل الفت به اصفهان بازگشت و نتوانست در عراق بماند.

 

شکل گیری کمیته آفتاب

از آن­جا که روح موّاج او آرام و قرار نداشت، پس از مدت کوتاهی، همراه با چند تن از دوستان و یاران هم­ فکر و هم­ مسلکش کمیته ­ای به نام کمیته ­ی آفتاب را تاسیس کرد، که یکی از نتایج این مجمع راه اندازی مجله­ ای بود تحت همین عنوان، که البته اکثر کارهای این مجله به عهده ­ی خود الفت بود و ظرف مدت یک سال و نیم، هشت شماره از این مجله انتشار یافت؛ تا این­که در جریان اشغال ایران توسط قشون روس در سال ۱۳۳۰ قمری تعطیل شد.

از همین نویسنده مطالعه کنید:

زندگی علامه شیخ محمد باقر الفت ابعاد گوناگون دارد، که یک بعد آن به محضر خوانندگان گرامی خلاصه گویی شد. فعالیت­های مشروطه ­خواهانه، تحصیلات و تألیفات دینی و غیردینی، سفرها، سلوک و عرفان، آبادانی دهات و قرا و غیره، نتایج یک عمر تلاش و زحمات مردی آزاده، عالم و شریف است که بی­ شک یکی از مردان بزرگ تاریخ این مرز و بوم بوده و هست.

الفت در سال ۱۳۴۳ قمری در سن ۸۳ سالگی دار فانی را وداع گفت.

خدایش بیامرزاد،

اینک چند بیت یکی از غزلیات وی:

گشتیم سراپای جهان را پی دیدار / غیر از تو نشد در همه آفاق پدیدار

ما مست و خرابیم در این بزم چه دانیم / کز گردش چشم تو که شد مست و که هشیار

با محتسب شهر بگویید که الفت /   رفت از در مسجد به سوی خانه­ی خمار