شاعر : افشین حر

به بهانه ی بیستم مهر ؛ روز گرامیداشت حافظ

شعر جایز می فروشم ناگزیر
حرف نافذ می فروشم ناگزیر

داخل مترو، خیابان یا سه راه
در مراکز می فروشم ناگزیر

شعرِ ایرانی نباشد بیتی از
“ابن فارض” می فروشم ناگزیر

جمله ها را بسته بندی می کنم
در پرانتز، می فروشم ناگزیر

مدرکی دارم که روی کوزه است
مطلب و تز می فروشم ناگزیر

یا به شاعر شیوه ی رد کردنِ
خط قرمز می فروشم ناگزیر

چونکه مردم فازشان منفی شده
“هیچ” و “هرگز” می فروشم ناگزیر

ذوق و هوش و اندکی هم مانده است
از غرایز، می فروشم ناگزیر

هرچه بردم اجر و پاداش و ثواب
در فرایض، می فروشم ناگزیر

چون نفوذ امروز در دلها مد است
پس “منافذ” می فروشم ناگزیر

امتیاز انتشار عشق را
با مجوز می فروشم ناگزیر

تار زلف یار را با هر مدل
صاف یا وز، می فروشم ناگزیر

گرچه بودم عاشق خالش ولی
خال عارض می فروشم ناگزیر

حافظم، دنیای من اینها نبود
فال حافظ می فروشم ناگزیر