دانشگاه مکانی بسیار مهم برای ما ایرانی هاست. چرا که به ما مدرک می دهد. و در حین و بعد از آن پرستیژ اجتماعیمان بالا و بالاتر می رود. ما اگر سرانه مطالعه مان در سال هفت دقیقه بشود و تیراژ کتابهایمان به چهار صد عدد و پانصد عدد هم رسیده باشد، چه باک! در عوض ما دسته دسته به دانشگاه می رویم. این روزها همه ی ما دکتر و مهندس هستیم. حالا اگر سواد هم نداشتیم دنیا که به آخر نمی رسد.

ما ایرانی ها در جهانی سیال و سورآلیستی زندگی می کنیم،

دیده شده آبدارچی اداره لیسانس ادبیات دارد، راننده تاکسی فوق لیسانس علوم سیاسی با گرایش شرق دور، خواننده ی مان مهندس صنایع است و وزیر فرهنگ دکتر مکانیک سیالات! همه ی تلاش روزانه ی ما این است که یک سفره ای جایی پهن شده باشد و ما هم زور بزنیم از این خوان نعمت بهره بیشتری ببریم.

 


این داستان را با صدای نویسنده گوش کنید


 

پس در اینجا سواد دو زار نمی ارزد،

اما والدین می خواهند بچه هایشان مدرک داشته باشند، و درست در همین پیچ تاریخی اقتصادی است که یک خروار پول برای آدم های زرنگ و موقعیت شناس خوابیده است، تاسیس دانشگاه غیر انتفاعی.

همه ی تلاش روزانه ی ما این است که یک سفره ای جایی پهن شده باشد و ما هم زور بزنیم از این خوان نعمت بهره بیشتری ببریم. پس در اینجا سواد دو زار نمی ارزد اما والدین می خواهند بچه هایشان مدرک داشته باشند، و درست در همین پیچ تاریخی اقتصادی است که یک خروار پول برای آدم های زرنگ و موقعیت شناس خوابیده است.

مراحل تاسیس دانشگاه غیر انتفاعی :

تاسیس یک دانشگاه غیر انتفاعی می تواند برای شما نقش چاه نفت را بازی کند. برای تاسیس چنین مکانی ما به شما پیشنهاد می دهیم:

  • هرگز گمان نکنید که یک دانشگاه باید مانند دانشگاه های خصوصی خارجی ها فضایی بزرگ داشته باشد. در دنیای امروز اصلا مهم نیست. می توانید برای شروع یک واحد یک خوابه. سوییت. زیر پله ای چیزی، حتی دکه روزنامه فروشی سر خیابانتان را اجاره کنید.نگران نباشید دستگاه چاپ مدرک هر کجا که باشد، دانشجو هم به میزان کافی یافت می شود.
  • هرگز در مورد فضای محدود احساس ناراحتی و یا وجدان درد نداشته باشید. بخصوص در این جهان پس از کرونایی که همه چیز بصورت آن لاین و از راه دور درآمده.
  • چشمانتان را ببندید و تا می توانید دانشجو جذب کنید.
  • تا روز تشکیل کلاس ها لزومی ندارد، ذهنتان را برای موضوعات ناقابل و بی اهمیتی مانند نداشتن فضای کافی و یا کمبود کلاس درس و استاد و کتاب و آزمایشگاه و چیزهای بی اهمیت دیگری مانند آن مشغول کنید. شما کارهایی بس مهمتر در پیش رو دارید.
  • آیا تا کنون به کافی شاپ رفته اید؟ متوجه شده اید که مثلا اسم یخ در بهشت خودمان تبدیل شده به اسموتی؟ پس شما هم می توانید با تغییر نام بسیاری از رشته ها، آنها را باکلاس تر نشان داده و دانشجویان بیشتری جذب کنید. خلاق باشید و رشته های جدید تعریف کنید.
  • دانشگاه های دیگر به تعداد کافی فوق لیسانس و حتی دکتری بی کار تربیت کرده و به دامان جامعه پرتاب نموده اند. پس می توانید با نازل ترین قیمت استخدامشان کنید.

  • هرگز نگران این موضوع بسیار پیش پا افتاده که اصولا رشته مذبور در ایران بازار کار دارد یا خیر نباشید.
  • با استخدام تعدادی کارت پخش کن ماهر و نیمه ماهر در سر چهار راه ها اقدام به پخش آگهی برای جذب دانشجویان نمایید. بی خود و بی جهت برای مردم اس ام اس بفرستید و به آنها بابت قبولی در دانشگاهتان تبریک بگویید.

بازگشت به وطن برای جوانی کردن

خاطرات یک در راه مانده (قسمت اول)

  • یادتان باشد دانشگاه های دیگر به تعداد کافی فوق لیسانس و حتی دکتری بی کار تربیت کرده و به دامان جامعه پرتاب نموده اند. پس می توانید با نازل ترین قیمت استخدامشان کنید.
  • به یاد داشته باشید که دانشجویان شما برای آموزش و علم و فرهنگ و هنر و … به دانشگاه شما پا نگذاشته اند، شما هم برای گسترش علم این قدر دوندگی نکرده اید، شما دانشگاهتان را برای امور بسیار مهمتری تاسیس کرده اید.
  • تنها چیزی را که باید مطمئن باشید درست عمل می کند. دریافت شهریه از دانشجویانتان است. شما بعد از دریافت شهریه ها دیگر لازم نیست نگران چیزی باشید. خیابان استانبول شما را فرا می خواند. از این به بعد باید هوش و حواستان به قیمت دلار و ملک و زمین باشد.
  • روزی که اولین برجتان را بالا می برید یادتان باشد، دانشگاه جایی است که دانش در آن گاه گاهی پیدا می شود.

باقی بقایتان