استفاده از مطالب، تصویرسازی ها، عکس ها، فیلم ها و پادکست ها با ذکر منبع و لینک مستقیم به وب سایت پلاك 52 بلامانع است.
نیمی از سنگ ها، صخره ها، کوهستان را
گذاشته ام
با دره هایش ، پیاله های شیر
به خاطر پسرم
نیم دگر کوهستان، وقف باران است .
دریایی آبی و آرام را
با فانوس روشن دریائی
می بخشم به همسرم .
شب های دریا را
بی آرام ، بی آبی
با دلشوره ی فانوس دریایی
به دوستان دور دوران سربازی
که حالا پیر شده اند .
رودخانه که می گذرد زیر پل
مال تو
دختر پوست کشیده ی من بر استخوان بلور
که آب
پیراهنت شود تمام تابستان .
هر مزرعه و درخت
کشتزار و علف را
به کویر بدهید ، ششدانگ
به دانه های شن ، زیر آفتاب .
از صدای سه تار من
سبز سبز پاره های موسیقی
که ریخته ام در شیشه های گلاب و گذاشته ام
روی رف
یک سهم به مثنوی مولانا
دو سهم به ” نی ” بدهید .
و می بخشم به پرندگان
رنگ ها، کاشی ها، گنبدها
به یوزپلنگانی که با من دویده اند
غار و قندیلهای آهک و تنهائی
و بوی باغچه را
به فصلهایی که می آیند
بعد از من…
شعری از :بیژن نجدی