استفاده از مطالب، تصویرسازی ها، عکس ها، فیلم ها و پادکست ها با ذکر منبع و لینک مستقیم به وب سایت پلاك 52 بلامانع است.
برون زعالم پُر دود، چون شرار زدیم
به کام دل، نَفَسی چند بی غبار زدیم
در این محیط خطر، ساحل سلامت نیست
حباب وار به دریای بی کنار زدیم
ز ناله های فلک سیرِ خالی از تاثیر
چه سنگ ها که بر این نیلگون حصار زدیم
گسست پنجه ی برگ خزان رسیده ی ما
ز بس که چنگ به دامان شاخسار زدیم
بساط چیده ی ما را دو روزه برچیدند
اگر که خیمه در این دشت، لاله وار زدیم


ز شش جهت درِ راحت به روی دل واشد
ز خاک یأس که در چشم انتظار زدیم
ز اصل، رنگ خزان داشتیم چون گل زرد
اگرچه سر ز گریبان نو بهار زدیم
بر او حلال شمردیم خون خود چو حنا
گر به دست کسی بوسه چون نگار زدیم
شدیم شهره به افتادگی چو نقش قدم
به خاکساری خود مُهر اعتبار زدیم
در آنچه حکم قضا رفته است، مجبوریم
ز جهل بود اگر دم ز اختیار زدیم
اگر ز بیم، کسی حرف حق نمی گوید
گناه ماست که منصور را به دار زدیم
به یاد اهل نظر ماند و یافت رنگ قبول
به هر صحیفه که نقشی به یادگار زدیم