استفاده از مطالب، تصویرسازی ها، عکس ها، فیلم ها و پادکست ها با ذکر منبع و لینک مستقیم به وب سایت پلاك 52 بلامانع است.
پرداختن به تاریخ و فرهنگ گذشتگان این خطر را دارد که یا شما را به عنوان آدمی مرتجع، واپسگرا و در تضاد با پیشرفت و تکنولوژی میشناسند، یا مروج دین و فرهنگی مربوط به عهد عتیق. گاهی هم آنچنان نگاهت میکنند که سرخپوستی را پس از شنیدن داستان اسطورهایاش!
سرخپوستان افسانه آفرینش نخستین انسان را اینگونه روایت میکنند:
خداوند در روز ازل سه پیکر گِلی تراشید و یکی یکی آنها را در کوره نهاد. اولین تندیس را از آنجایی که اولین تجربه بود و قدری عجله داشت، زود از کوره بیرون آورد که خام بود و به این ترتیب نژاد سفید خلق شد. دومی را زیاده از حد در کوره نگه داشت؛ سوخت و سر سلسله نژادِ سیاه شد. سومین پیکر را به موقع و برشته شده در آورد و یک سرخ پوست آفریده شد. بدین گونه زیباترین و کامل ترین موجود عالم یعنی سرخ پوستان متولد شدند!
خلاصه آن که شما را به قومْ شیفتگی و قومْ محوری محکوم می کنند.
برای مطالعه بیشتر:
آشنایی با جشن های ایرانی: جشن خردادگان
هدف از این نوشتار چیست؟
هدف از این سلسله نوشتارها نه واپسگرایی و اصالت دادن به گذشته است، نه پررنگ کردن یک دین و یک مرام و نه نژادپرستی. هدف تنها جلوگیری از به زوال رفتن جهان بینی یک ملت و یک تمدن دیرین است. خوشبختانه این روزها بها دادن به خرده فرهنگها، از مهمترین اولویتها در سراسر جهان است. به قول دکتر محمود روح الامینی، در بسیاری از کشورها که یکنواختیِ ابزارهای صنعتی فراگیر شده است، میکوشند تا آنجا که مقدور است جشنها و آئینهای محلی، بازیها، رقصها و آوازها، موسیقی، گویش و هر آنچه که معرف هویت یک فرهنگ است را زنده نگه دارند و کانادا به عنوان یک کشور چند فرهنگی در این بین پرچمدار است. پدیدهای که در سده پیش کمتر مورد توجه قرار میگرفت.
در پی این مهم، تصمیم گرفته ام که اول به جشنهای باستانی از جمله جشنهای ماهیانه بپردازم و بعد اگر مجالی بود به اسطورهها، افسانه ها، باورها و هر آن چه که مولفه هویت ساز فرهنگ ایرانیست.
نام گذاری روزها در ایران قبل از اسلام
در ایران پیش از اسلام هر ماه به طور ثابت سی روز بوده است و به جای روزهای هفته، هر یک از سی روز ماه، نامی معین داشته است. به این ترتیب:
روز نخست هر ماه: اورمزد، دوم: بهمن، سوم: اردیبهشت، چهارم: شهریور، پنجم: سپندارمذ، ششم: خرداد، هفتم: امرداد، هشتم: دی به آذر، نهم: آذر، دهم: آبان، یازدهم: خور، دوازدهم: ماه، سیزدهم: تیر، چهاردهم: گوش (گئوش)، پانزدهم: دی به مهر، شانزدهم: مهر، هفدهم: سروش، هجدهم: رشن، نوزدهم: فروردین، بیستم: ورهام، بیست و یکم: رام، بیست و دوم: باد، بیست و سوم: دی به دین، بیست و چهارم: دین، بیست و پنجم: اَرد، بیست و ششم: اشتاد، بیست و هفتم: آسمان، بیست و هشتم: زامیاد، بیست و نهم: مانتره سپند، سیام: انارام.
همانطور که ملاحظه میکنید نام ۱۲ ماه نیز در میان سی نام روزها است. در هر ماه که نام روز با نام ماه یکی میشده است، آن روز را جشن میگرفتند. به عنوان مثال نوزدهم فروردین ماه که اسم ماه و روز هر دو فروردین بود، جشن فروردینگان بود و سوم اردیبهشت که باز نام ماه و روز اردیبهشت بود جشن اردیبهشتگان برگزار میگردید.
اردیبهشتگان
در شماره قبل درباره فروردین و فروردینگان نوشتم و اکنون نوبت به اردیبهشتگان رسیده است، گلستانْ جشن!
اردیبهشت در فرهنگ واژگان چنین معنا شده است:
ماه دوم از سال خورشیدی، بهترین راستی و پاکی، در آیین زرتشتی نام یکی از امشاسپندانها که در جهان مینوی، نماینده پاکی و تقدس و در جهان خاکی نگهبان آتش و موکل بر اردیبهشت، روز سوم از هر ماه خورشیدی است.
اردیبهشت در اوستا به صورت اشه وهیشته، یا ارته وهیشته میباشد. کلمه اول به معنای درستی، راستی و نظم میباشد و کلمه دوم صفتی عالی است به معنای بهترین. پس اردیبهشت بهترین راستی، بهترین نظم و قانون معنا میدهد. از یشتها سومین یشت به نام او نامیده شده و از نیایشها نماز اشم وهو که از نیایشهای مهم مزدیسنا است و از گلها گل مرزنگوش که گلی خوشبو است به او منسوب میشود. در فرهنگ فارسی اردیبهشت به معنای بهشت در برابر دوزخ به کار رفتهاست.
اردیبهشت پس از بهمن و سپند مینو(هُرمَزد)، برترین امشاسپند است. در اوستا اردیبهشت زیباترین امشاسپند خوانده شده است. اردیبهشت دشمن دیو خشم است و از میان برنده بیماری، مرگ، جادوگری و حشرات موذی.
اردیبهشت: منتهای خیر است
ابوریحان بیرونی میگوید:
اردیبهشت یعنی راستی بهتر است و برخی گفتهاند که منتهای خیر است. اردیبهشت فرشته نگاهبان آتش و نور هم هست و این دو با او مناسبت دارند و خداوند او را بر این کار موکل کرده که نیز علل و امراض را به یاری ادویه و اغذیه ازاله کند و صدق را از کذب ظاهر کند و محقق را از مبطل به سوگندهایی که گفتهاند در اوستا مبین است، تمیز دهد.
خلف تبریزی معتقد بوده که:
در جشن اردیبهشتگان نیک است به معبد و آتشکده رفتن و حاجت خود خواستن و به جنگ و کارزار شدن و معنی ترکیبی لغت اردیبهشت مانند بهشت باشد، چه ارد به معنی شبیه و مانند آمده است و چون اردیبهشتگان وسط فصل بهار است و نباتات در غایت نشو و نما و گلها و ریاحین تمام شکفته و هوا در نهایت اعتدال است. بنابراین اردیبهشت خوانندش به معنای مانند بهشت و لذا کوشیار آن را گلستانْ جشن نامیده است.
به نظر میرسد که نوستالوژی بهشت نقش بسزایی در فلسفه برپا کردن جشن اردیبهشتگان مردم ایران باستان داشته است. گویی در حافظه تاریخی خود بهشت را حک کرده بودند و بعد از هبوط بر زمین هر چیزی که آنان را به یاد پردیس میانداخت، گرامی میداشتند!
مارکس از قول ناپلئون سوم گفته است:
گاهی در تاریخ وقایع مشابه دو بار رخ میدهد. بار اول با مفهوم تاریخی و واقعی؛ بار دوم به صورت یادآوری هجوآمیز آن واقعه یا به عبارتی به شکل تجسم آن رویداد که مرجعی افسانهای، آن را زنده نگه میدارد. بنابراین مصرف فرهنگی را میتوان به منزله زمان و مکان این بازآفرینی تعریف کرد. به عبارت دیگر مصرف فرهنگی یادآور تقلید گونه جزئی است که دیگر وجود ندارد.


تمام بازسازیهای تاریخی-اسطورهای در تعریف فوق میگنجد.
دلتنگی دور ماندن از بهشت
این دلتنگی ناشی از دور ماندن از بهشت در کل زندگی ایرانیان باستان (هنر، صنعت و …) متجلی است. به عنوان مثال قالیهایی که میراث دوره هخامنشی است، همه لبریز از گل و بوته است. مگر نه این که میگویند بهشت هفت طبقه دارد؟ باغهای سلطنتی که در قدیم به نام پردیس (بهشت) معروف بودهاند، معمولاً هفت حصار دارد. اگر حاشیههای دور قالیها را هم بشمارید، معمولاً هفت تاست. در وسط یک پردیس است که نقشهای سنتی و گیاه و حیوان را با هم دارد که خیلی از حیوانات به شکل نمادین شبه گیاه شدهاند. ترنج که در وسط قالی است نماد دریاچهای است که میگویند در بهشت جاری است و مشابه آن را در پردیسهای سلطنتی هم میتوانید بیابید. اگر به طاق بستان کرمانشاه رفته باشید، تصویر پردیس خسرو پرویز را حتماً دیدهاید که بر روی دریاچهای ایستاده است.
یک فیلم، یک دیالوگ
این جهانبینی و بها دادن ایرانیان باستان به طبیعت زیبای آرمانی حتی در آثار بعد از ظهور اسلام نیز تاثیر گذاشته است. این که کاشیهای مساجد ما پر از گل و بوته است، میبایست ناشی از همین طرز تفکر باشد. مشابه این موضوع نه در مسجد دیگر کشورهای اسلامی دیده میشود و نه در سایر ابنیه مذهبی از جمله کلیساها. در کلیساهای اروپا مثلا در رم تصاویر توراتی است. تمام تصاویر، نقاشیها، داستانها و افسانه های دینی نقش زده شده است.
ترس از خشکسالی در نیاکان ما
این دلتنگی انسان باستان برای دور ماندن از مینو یا آرمان شهر میتواند یک دلیل زمینی نیز داشته باشد و آن در دعای داریوش مکتوب است. آنجا که میگوید:
خداوندا کشور مرا از گزند خشکسالی حفظ فرما.


رومن گیرشمن باستانشناس فرانسوی در کتاب از آغاز تا اسلام آورده:
این تصویر بهشت که در آسیای غربی به وجود میآید، از ایرانیها منشأ میگیرد. تا حدود ده هزار سال قبل از میلاد مسیح این سرزمین پر از جنگل و بارانهای فراوان و دریاچههای متعدد بوده است. در واقع انسان در جایی مشابه بهشت میزیسته است. به تدریج شرایط جوی تغییر کرده، زمین رو به خشکسالی میرود و انسانها از کوهستانها به سمت جلگهها رانده میشوند و از آنجا به سوی کویر و بیابان. آنگاه اسطورهها و نمایی از آرمانشهر در ذهنشان نقش میگیرد.
اگرچه در آن زمان هم ایران از حالا بسیار سرسبزتر بوده است. این را میتوان از تمام حجاریهایی که از زمان آشوریها داریم، دریافت. حجاریها به خصوص نشان میدهند که کوههای غرب ایران همه جنگل بوده است. با این حال ترس از خشکسالی از همان زمانها دغدغه نیاکان ما بوده است و شاید به همین خاطر است که همه امشاسپندانها نوعی ویژگی برکتبخشی دارند. همچون اردیبهشت که نگهبان آتش است و به پاسداشتش اردیبهشتگان را جشن میگرفتند.